یاسین جونیاسین جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

عشق مامان و بابا

بدون عنوان

عزیزم برای اولین بار موهات رو خودم کوتاه کردم .وقتی که حموم بودی وداشتی اب بازی میکردی منم موهات رو کوتاه کردم.خیلی خوشگل شدی ...
11 اسفند 1391

تولد بابا حمید

عزیز مهربونم سلام من همیشه یادت هستم و تو را از دل وجون میپرستمت .من فقط با تو میتونم توی این دنیا بمونم . مانند باران چشمهات و نگاهت دیدنیه و با لبخند و خنده هایت به زندگی من معنا می بخشی . خدایا امیدوارم به من توانایی بدی که هر روزم بهتر از دیروزم باشه و خودم و خانواده ام و فرزند عزیزم در پناه تو صحیح وسالم پرو بال بگیریم.   الان که این مطالب رو دارم مینویسم جمعه 11 اسفند هستش ودیشب تولد بابایی جون بودش.و از صمیم قلب بهش تبریک میگیم و از خدای مهربون میخوایم که همیشه در کنارمون سالم وسلامت باشه تا جشن 100 سالگی رو براش بگیریم. 3 تایی جشن تولد گرفتیم وبه بابایی کادو دادیم و اهنگ گذاشتیم و تو کلی واسمون رقصیدی خوشحالی کردیم. ...
11 اسفند 1391

بدون عنوان

عشقم .وجودم .هستی من .تو همه بود و نبود ما هستی ما با بودن تو تکمیل می شیم . با وجود تو ما از زندگیمون لذت میبریم و عاشقانه دوست داریم. ...
11 اسفند 1391

بدون عنوان

عزیز دلم حموم کردن رو خیلی دوست داری و همش تکرار میکنی اب بازی .وقتی که میبریمت اب بازی کم کم 1 ساعت تو حموم بازی میکنی و اونوقت که میاریمت بیرون باید بدویم دنبالت تا لباسات رو بپو شونیم. ...
11 اسفند 1391

بدون عنوان

عزیزم تو واسه اولین بار یه توله سگ رو از نزدیک نازش میکردی .خیلی ازش خوشت اومده بود و همش باهاش بازی میکردی و اونقدر فشارش میدادی که دیگه صداش در اومده بود.چند ساعتی باهاش بازی کردی وموقع رفتی هم گریه میکردی و از ما میخواستی که با خودمون ببریمش. ...
11 اسفند 1391